می نویسم برای انسان های ندیده و ناشناخته ، می نویسم برای کودکانی که هر از گاهی دیدن تصاویر در خون غلتیده شان آه از نهادمان بلند می کند ، می نویسم برای کودکانی که تصویرشان همواره با کلمات صبر و استقامت عجین است ، می نویسم برای بچه هایی که احساس همدردی دارم و شرم از رویشان، می نویسم برای شمایی که ما را دوست خود می پندارید و من خجالت می کشم از دوستی خاله خرسه بودنمان ، می نویسم به یاد گریه های مادران فلسطینی،می نویسم به پاس ایستادگی های فرزندان فلسطینی
مادر صبور فلسطینی چقدر از نزدیک احساست را فهمیدم آنزمانی که تو را در قامت مادران سرزمین خودم یافتم ، زنانی که این روزها باید سراغ عشق و زندگی هاشان را پشت میله های زندان بگیرند یا مرثیه گوی سنگ های سیاهی باشند که به پاس مادر بودنشان تقدیمشان می شود، مادر فلسطینی آه و شیونت چه رسا فقط از ظلم شکایت می کرد و آه مادران من از ظلمی که جامه تقوا پوشیده بود ، پسر قهرمان و دختر مقاوم فلسطینی شما را نیز آنزمانی که خودمان را در پهنای خیابان بی سلاح و رو در روی اسلحه یافتیم به یاد آوردم ، بازی تیر و کمان شما زیادی واقعی شده بود و ما به تاسی از مقاومت شما در آن لحظه تنها دستهایمان بود که نماد کمان شما و آزادیه هر دو مان بود و تنها خون و فریادمان بود که روان و رسا در جریان بود ، تو را فهمیدم آنزمان که از زمین و زمان به تنگ آمدی و جهان را به داد خواهی فرا خواندی ، تو را با تمام وجودم پیش خود یافتم آنزمانی که رهبرانمان با یک اندیشه مشترک زندگی هایمان را بازیچه اهداف خود کردند.اما نمی دانم تو نیز من را فهمیدی آنزمانی که دشمنم را هموطنم یافتم ؟
کودکان مظلوم غزه، شرم دارم از اسلامی که جلوتر از نام کشورمان بر کوس رسوایی مان می کوبد ، شرم دارم از نگاه های رنج دیده تان که اسیر و محصور جنایتکاران شده است ، شرم دارم از اینگونه انسان بودنمان و انسانیت را لجن مال کردنمان ، شرم دارم از کشورم که بقا و نفعش در جو ملتهب سرزمینتان تضمین می یابد ، آری دنیای غریبی شده است ، ترکیه سکولار و بلاد کفر تنها به حکم انسانیت و انسان بودنشان از جنایت اسرائیل به خشم آمدند و پژواک فریادتان شدند و ما هنوز منتظر فرا رسیدن روز و ساعتی که احتمالا اجازه خواهیم داشت بعد از نماز جمعه پر شکوه!! ناراحتی مان را نشان دهیم !
ایران من اسلامیت ، ایران من انقلابیست ، ایران من جمهوریست و ایران من در یک کلمه تنها به سخره گرفته است تمام جمهوریت و اسلامیت را، فردا اگر صدایم به تو رسید بدان آنی که بلند فریاد زد "ظلم و سیاهی رفتنیست"ما بودیم !
۱۶ نظر:
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی ...
من درد مشترکم
مرا فریاد کن
"شاملو"
اما به جست و جوی باغ
پای
مفرسای
که با درخت
بر صلیب
دیدار خواهی کرد،
هنگامی که رویای انسانیت و رحم
در نظرگاهت
چونان مهی
نرم وسبک خیز
بپراکند
و صراحت سوزان حقیقت
چون خنجرکان آفتاب کویر
به چشمان ات اندرخلد
و دریابی که چه شوربختی ! چه شوربختی!
که کم تر مایه ئی ت کفایت بود
تا بیش ترین بخت یاری را احساس کنی:
سلامی به صفا
و دستی به گرمی
ولبخندی به صداقت.
و خود این اندک مایه تو را فراهم نیامد!
نه
به جست و جوی باغ
پای
مفرسای
که مجال دعایی و نفرینی نیست
نه بخششی و
نه کینه ئی.
که دریغا که راه صلیب
دیگر
نه راه عروج به آسمان
که راهی به جانب دوزخ است و
سرگردانیی جاودانه ی روح.»
"اما نمی دانم تو نیز من را فهمیدی آنزمانی که دشمنم را هموطنم یافتم ؟
شرم دارم از اسلامی که جلوتر از نام کشورمان بر کوس رسوایی مان می کوبد!"
ای خواهر و برادر فلسطینی،ای مردمی که جلوتر از نام میهنتان می آیید تا من بدانم سهم هم وطنان،از یک سرزمین را تنها هم وطن بودنشان،تعیین می کند نه کیش و آیینشان! وقتی این همه جنایت از رهبرشان چک سفید امضا گرفته اند و موهای ما و شما را سپید کرده اند،چه فرقی می کند پیشوایشان معصوم شانزدهم آیین کعبه مشکی باشه یا رئیس جمهوری کت وشلوار مشکی،که در مهد آزادی در کاخی سفید آرام گرفته!که در این سپیدی و سیاهی کاخ و کعبه،بی انصافی است،اگر هر دو را روی یک سکه ندانیم!هر چه قدر هم که یکی دیگری را شیطان بزرگ خطاب کند و دیگری او را محور شرارت!آری سکه ی تقدیر ما،تنها یک رو دارد:شیر!باید دندان تیز کنی و سلطان باشی!باید فصل الخطاب باشی و صاحب حق وتو!شورای نگهبان و شورای امنیت،حافظ منافع تو خواهند بود!اما،نه ما قرار است بی آن که سکه ای داشته باشیم،به سرنوشتمان خیانت کنیم!کاروان آزادی نه محتاج بشکه ی نفتی خواهد بود نه کلاهک هسته ای!کی گفته ما آخر خط رسیده ایم؟ما به آزادی پشت نمی کنیم،چرا که قرار است این بار سکه به جای پشت،رو آید!خط آید!خطی که نه خط امام،نه خط نیل تا فرات،بل آخرین خط این پست است:"ظلم و سیاهی رفتنیست"!
فکر کردم بنویسم:
"آي آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانيد
يک نفر در آب دارد مي سپارد جان"
دیدم "شاد و خندانید" مخاطب ندارد
خواستم بنویسم :
"بهار منتظر بی مصرف افتاد"
دیدم خبر جدیدی نداده ام
پس بدون اجازه ی آقایشان فریاد می زنم
"هم غزه هم لبنان ،جانم فدای ایران "
مخاطب لینک زیر من هستم ،اما نمی دانم چرا آقای مهدوی به کسی که مخاطب حرفهایش بوده اطلاعی نداده!!!
http://www.mystyle.blogfa.com/post-35.aspx
و اما جوابی که برای آقای مهدوی نوشته ام:
جناب آقای مهدوی ، ممنون که حرفامو خوندید و جوابی نوشتید، به همه حرف هاتون بدون اینکه سوالی بپرسم جواب می دم (البته بماند که سوال های من هربار بی جواب مانده)
کاش می گفتید کجای استدلالم کودکانه است؟ " همیشه و در همه جای دنیا استبداد از روزی شروع شده است که یک شاه ،یک خاندان و یک طبقه و یا حتی یک مکتب خواسته است ولو با حسن نیت و به قصد خدمت خود را یگانه مالک، یگانه مسئول و یگانه مامور بر سایرین تصور وبر جامعه تحمیل نموده وقعی بر رای و نظر مردم ننهد "(بازرگان) زمانی که یک نفر(شاه ،رهبر، یک حزب) در راس همه امورباشد آغاز استبداد و خود کامگیست که مطمئنا شما نیز تائید می کنید که انقلاب امام خمینی بی شک برای حذف همان یک نفر در راس تمام امور بود!
اما اینکه آقای موسوی با تجزیه طلبان ملاقات داشته اند ، عین خبر این هست"اخيرا موسوي با آقاي حسن.الف از عناصر فعال پان ترکيسم در آذربايجان که به تهران آمده بود ديدار کرده است. ميرحسين در اين ديدار گفته من به تنوع قوميت ها در ايران اعتقاد دارم و براي اجراي اصل15 قانون اساسي تلاش مي کنم"(نورپرتال)(البته من لینک این خبر رو در روزنامه جوان پیدا نکردم و این خبر رو فقط در چند سایت محدود پیدا کردم) وقتی آقای حسن.الف پان ترک بوده چرا عین اسم ایشان رو نیاوردند؟؟وقتی اگر این خبر در حد حرفی است که موسوی گفته چندین و چند حرف ایشان خلاف همین حرف رو زدند چرا به آنها استناد نمی کنید؟( میرحسین موسوی:در هیچ جای ایران، تجزیه طلبان جایگاهی ندارند) در ضمن در صورت صحت این خبر باز موسوی در دیدار با پان ترک ها نیز خود را ملزم به رعایت قانون اساسی دانسته است و بندی از همین قانون را متذکر شده!
اما به تعادل رساندن جامعه ، آقای مهدوی من و جنابعالی تنها در این کشور زندگی نمی کنیم که شما نظرت آن باشد و من نظرم چیز دیگر و حالا چون نظر ها مخالف هم هستند جنگ کنیم!! کاملا درست است اینجا باید قانونی باشد که مبتنی بر رای اکثریت باشد، اما قانون نیز دست نوشت بشر است و نسبت به شرایط جامعه باید تغییر کند ، آیه 11 سوره نساء را نیز بیشتر از اینکه برای من ایستی باشد برای جنابعالی باید تذکری باشد ، قرآن در زمانه ای نازل شده است که زن به اندازه یک حیوان نیز ارزش نداشته ، در آن شرایط خدا از ارث بردن زنی می گوید که سهم برایش تا آنزمان تعریفی نداشته !من باز یادآوری می کنم،همان خدایی که با قرآنش با من صحبت کرده همان خدا به من عقل ، فهم و اختیار داده ، اینکه امام علی به اسب نیز زکات گذاشته اند به ظاهر خلاف آنچیزی بود که در قرآن آمده بود اما یک فریاد کاملا روشنی در گوش ما جماعت به ظاهر مسلمان بوده که نسبت به روزگار خود آیه هایی که مربوط به اجتماع هستند را اصلاح کنیم ، اما اگر باز می خواهید از جایگاه امام علی و اینکه ایشان علم الهی داشته اند بگویید ، من باز تاکید می کنم امام علی به عنوان حاکم شهر این قانون را در جامعه گذاشته اند ، آقای مهدوی روزی چند بار می گوییم "اشهد ان محمد عبد والرسول" محمد را قبل از رسول بودن عبد خدا یعنی یکی همانند من و شما می دانیم ، محمدی که برگزیده خداست اما همین برگزیده بارها و بارها تکرار می شود که او نیز یکی است مثل همه بندگان خدا ، محمد بزرگ است علی بزرگ است ولی در عین حال بندگان خدا، آیا این گفته شما معنی آن ندارد که چون ما علم الهی و تفسیر نمی دانیم نباید قرآن را بخوانیم؟!(باز از حرف هایم این برداشت را نکنید که پس هر کس هر برداشتی که از قرآن کرد نسبت به آن عمل کند،خیر ،کاملا روشن است قانونی که در جامعه باید حاکم باشد قانونی است که تائید اکثریت را داشته باشد)
سلام
با مطلبی تحت عنوان «زنان و دختران محترم؛ محترم بمانید!!! و نگذارید...» در خدمتم.
خواهر خوبم، این متن را بخوان؛ هر چه هم وقت بگذاری ضرر نمی کنی... فقط 4 دقیقه!
http://zero-defect.blogfa.com
سلام
شهید مطهری: کسی که زیبایی اندیشه دارد زیبایی ظاهر خود را به نمایش نمی گذارد // توجیه گری بدترین آلت شیطان است.
نظر شخصی!!!!؟؟؟
جالب می فرمایید: اصلا سر اینکه حجاب محترم تر می کند یا ارزش آفرین و چه و چه است کاری ندارم،از اجباری سخن می گویم که در مورد حجاب وجود دارد!... ((من مقصود مطلبم همین تکه است نه قانون حجاب و...))
ولی خوب اشکالی ندارد؛ شما اگه تحلیل قانونی مطلب رو می خواهید به آدرس زیر مراجعه فرمایید:
http://hejab-islami.persianblog.ir/post/13
راجع به صحبت مردها هم به شما ایمان می دهم هر کس به شما بگوید ؛ شما بدون حجاب باارزشتری یا در اثر بی فکری (آن چیزی که امروز بعضی خیال می کنند رو شنفکری است ) و بدون تحلیل بوده؛ یا هم قصد سوءاستفاده ...
خانم محترم علم روانشناسی هم بررسی کرده قضیه رو و کتابی با عنوان «فلسفه حجاب: آثار و فواید حجاب از دیدگاه علوم اجتماعی، روانشناسی و دانشمندان جهان » توسط اسدالله محمدنیا تالیف شده، اگه براتون مهمه و می خواهید جواب این حرفهای مهم رو بگیرید حتماً ببینیدش.
برا فعلاً هم می تونید لینک زیر رو نظری بندازید.
http://neghabe-gol.blogfa.com/post-17.aspx
سرفراز باشید.
راجع به مطالب بلاگتون:
که من دیدم و فهمیدم که آدمهای منتقد تو مملکت ما دو دسته اند یک دسته که واقعاً از سر دلسوزی حرفی رو می زنن و حالا یک عده هم هستند که به این افراد حرفهایی که ظاهری روشنفکرانه داره ولی حقیقتاً مکارانه است می گن ولی چون مکر می زنن فکر میشه که دلسوزی است و قصدی جز گول زدن نیست؛ نمونه اش کسانی که حرف و عمل شون فرق می کنه مثل آمریکا و اسرائیل که حرفشون حقوق بشره و عملشون رو همه می بینن...
من با توجه به مطالب شما پی بردم شما انسان مغرضی نباید باشید و نیستید و اگه حرفی میزنید از سر دلسوزی است و این نوع انتقاد رو تا زمانی که در اثر عدم آگاهی به جامعه ضربه نزنه کسی رد نمی کنه؛ فاطمه خانم بزرگوار؛ اگه آنچنان که من تشخیص دادم هستید و خودتونید و نمی خواید آلت و ابزار دست کسانی باشید که نفع شما و ما رو نمی خوان لطفاً تفکر بیشتری بفرمایید و مطلب زیر رو هم مطالعه بفرمایید:
http://zero-defect.blogfa.com/post-151.aspx
ولی اگه غیر این است؛ به راهتون محکم تر ادامه بدهید... چون پیروزی از آن حق است و این قول خداوند.
این فقط نظرم بودو بدونید واقعاً انسانیتتون برام مهمه و امیدوارم چیزی نگفته باشم که بهتون بر بخوره ...
خواستم نظر خصوصی بذارم نشد...
آقای مهندس ممنون از راهنمایی و تذکرتان!
در همان لینکی که معرفی کردید شما نیز تصدیق می کنید که در سال 58قانونی که به رفراندم گذارده شد هیچ اجباری از حجاب در میان نبود و در جریان تظاهرات هایی که به اجباری نبودن حجاب صورت گرفت خود امام خمینی نیز تاکید کردند که حجاب اجباری نخواهد بود و بعدها در سال 62 بود که در قانون مجازات اسلامی این 74ضربه شلاق قید شد!
من دوباره تاکید می کنم کاری به درست بودن یا نبودن حجاب ندارم (تا حال در مطالب وبلاگم نیز در نفی حجاب چیزی ننوشتم) حرف من از اجباریست که حقیر است ، اجباری که به پای اسلام نوشته می شود ، اینکه شما حجاب را باعث ارزش زن می دانید به یک نفر دیگر نیز درست طرف مقابلتان این حق را بدهید که نظری مخالف نظر شما داشته باشد(به یک نفر مسلمانی که با همه اعتقادش به خدا حجاب را لازمه مسلمانی نمی داند، یک نفر نا مسلمان ایرانی که هیچ اعتقادی به حجاب ندارد، یک نفر مسلمانی که دلش نمی خواهد آن ارزش و احترام(با تعریف شما)را داشته باشد...)
سوالی دارم، چرا شما نظر خود را(در هر مورد حجاب، سیاست و ...) درست و منطقی می دانید و کسی که خلاف نظر شما را دارد حتما یا فریب خورده است یا مغرض؟؟؟دوست محترم نوشته هایم را خوانده اید هر قضاوتی که در موردم داشته اید محترم ، اما فقط این را بدانید اینها نوشته های یک خارج نشین بی درد که از دور با ادبیات دلنشین سعی در فریب و تحریک چند نفر را دارد نیست ، دختری هستم هم سن و سال شما که به اندازه شما از ایرانم سهم دارم ، مومن به خدایی هستم که حتی در بندگی اش نیز من را آزاد دانسته ، و پیروزیه حق رو وعده داده!
دوست محترم من خودم رو هم وطن شما می دونم ، نظرتون رو مخالف نظرم می دونم اما هیچگاه این نظر مخالف بد خواه و دشمن من نخواهد بود و چقدر این روزها ناله ام از این در مقابل هم قرار دادن مردمم بوده !
در هر صورت ممنون از اینکه ارزشی قائل بودید و نظرتان را برایم نوشتید.
حجاب به واقع در چه تعریف میشه ؟!
در چادر مشکی یاچادر گل گلی هم حجابه؟مانتوی مشکی چطور؟
20cmپایین زانو یا یک وجب ؟
مقنعه ی مشکی یا روسری؟شال چطور!!
تار مو بی حجابیست یا یک وجب مو؟
جوراب رنگ پا هم بی حجابیست ؟؟؟
چه کسی می تواند بگوید تعریف من از حجابی که چندیست نقل محافل شده و موضوع روز، درست است؟
نمی دانم بخندم یا گریه کنم به آقایونی که می خواهند مرا با توجیه هایشان در صدف کنند و می گویند که بقیه همجنسانشان می خواهند مرا گول بزنند وکسی این وسط نیست که بگوید
هم وطن گرامی باور بفرمایید کسی مروارید را به زور در صدف نکرده که شما اینچنین میکنید در ضمن
من هم به اندازه ی تو مفهوم گول زدن و گول خوردن را می فهمم،باور کن!
" اینها نوشته های یک خارج نشین بی درد که از دور با ادبیات دلنشین سعی در فریب و تحریک چند نفر را دارد نیست"
به قول ولتر :آنهایی که در سخنوری مهارت خاصی دارند اغلب نیتهای ناپاکی در سر دارند
یاداور سخنان موسوی در دانشگاه رشت و عدم اجرای اصل 15 و 19 را یاداوری میکنم این احمدی نژاد بود که گفته بود در دانشگاههای کشور زبانهای دیگر مثل تورکی باید تدریس شود نه موسوی سند این سخنان در دست بعضی از خوانندگان این وب هست اگه انصاف داشته باشند این جملات را تایید میکنند
لطف! دوستان هست که من را سخنور می دانند گر چه خود همچین ادعایی نداشته باشم ، اینکه در چند خط از دغدغه هایم بگویم و تسکینی باشم برای خودم و اندک دوستانم در این دنیای بی انصافی ها نیت نا پاکیست!
اما دوست "ناشناس" شما نیت پاک داشته باشید و از اندیشه تان دفاع کنید!
یاد مناظره های احمدی نژاد افتادم که همیشه سند هایی داشت که قرار بود رو کند، اندک خوانندگان وبلاگم اگر معجزه ای شد و دوباره به این کامنت سری زدید لطفا افشاگری کنید.
خدایا به پروتستر قدرت آن را بده تا آنچه را حق میداند به خاطر آنکه بد میدانند کتمان نکند
"یاد مناظره موسوی و ملت افتادم":
ملت:آقای موسوی در کشور این شد!
موسوی:سکوت میکنم
ملت:موسوی در کشور آن شد
موسوی:سکوت میکنم
ملت:موسوی هم این شد و هم آن شد
موسوی:سکوت میکنم
ملت:نه این شد و نه آن شد
موسوی:سکوت میکنم
و بعد از طی مدتها"
موسوی:ملت من رییس جمهورم
ملت:سکوت میکنم
اینهمه در مورد اصل 15 و 19 قانون اساسی حرف نزنید حداقل این را همه دیدند که در زمان اعتراضات هم هیچ شهر ترک نشینی به حمایت از موسوی بلند نشد و اگه هم بودند خیلی اندک بودند این همان چیزی است که جنابعالی در وبلاگ هم به آن اشاره کردید و یک حقیقت است حالا خوشتان بیاید یا نیاید
احمدینژاد شاید در تاریخ ایران زحمت کشترین رییس جمهور است.
در مورد حجاب قول نخوردن جنابعالی دلیل نمیشه که حجاب از مملکت برداشته بشه اگه کمی در مورد سخنان کتاب قرآن دقت کنیم دیگر فکر نکنم کسی به بهانه آزادی بیاد یگه من میخوام بد حجاب باشم دیگه اگه قرآن رو هم قبول نداشته باشیم چون صرفا غربیها این طرز تفکر را دارند وای بر ما.
غرب سکولاره ما باید بی دین شیم
غرب به پوشش آزادی داده ما باید لخت بشیم
شوروی کمونیسته پس تئوریسینش باید ما بشیم فمینیسم(درست کردن عروسک از زنان) مولود غربه جایزه نوبلش رو ما باید بگیریم پلیس اروپا مورد احترام است بسیجی ما باید لعن شود ....
آخه چرا باید اروپا ملاک و معیار ما باشد
چرا باید از آمریکا در تظاهرات کمک بگیریم(یا با اونا یا با ما) چرا باید در مورد حجاب زنان اروپا معیار باشند مگه حضرت فاطمه در این مورد برای مسلمانان حرف نزده مگه پیامبر علی حسین جز ایجاد حکومت اسلامی کار دیگه ای کردمد که حالا ما بیاییم سکولار بشیم چرا شخصی برای رسیدن به افکارش کژیهای جامعه رو نه به حساب افراد بلکه به حساب اسلام بزنه
قبل از هر حرفی سپاسگزارم از "یه دوست" که دوباره سری به وبلاگم زده و کامنتی گذاشته!
دوست عزیز احمدی نژاد چهار سال رئیس جمهور این کشور بوده ، هم من هم جنابعالی عملکردشان را دیدیم و تمام شواهد نشان از این دارند که چهار سال دیگر(دست کم چهار سال!!)بر این کشور ریاست خواهند کرد شما از ایشان به عنوان زحمتکشترین رئیس جمهور راضی باشید و خواستار مطالباتتان باشید و من نیز به عنوان معترض به ایشان در یک کشور با آزادیه مطلق از اعتراض به ایشان کوتاهی نخواهم کرد!اگر یک سال قبل بود و قبل از انتسابات بحث و جدلمان در مورد احمدی نزاد یا موسوی معنا داشت اما اکنون با این وضع گمان نمی کنم!موسوی یک کاندید بوده و برای کسب آرای بیشتر از اجرای اصل 15و 19بسیار سخن گفته(مثل هر کاندید دیگری)اما احمدی نزاد به عنوان رئیس جمهور چهار سال این فرصت را داشته که حرفش را عملی کند و انگار چهار سال دیگر فرصت دوباره!پس من نیز همانند شما منتظر می مانم!
اما باز شما را به یاد زنجیره سبز و 4و5و6خرداد88 در تبریز و ارومیه(دو جایی که خودم شاهد بودم)می اندازم و نکته دیگر اینکه من همچنان جوابی ندارم که چرا جنابعالی در حوادث سرکوب مردم آذربایجان (در اعتراض به چاپ کاریکاتور در روزنامه ایران)این دولت را مقصر نمی دانید شما می فرمایید چرا دیگرانی سکوت کردند و من از سرکوب دولتی می گویم که جنابعالی زحمت کشش می دانید!
اما در مورد حجاب ، من باز تاکید می کنم کاری به درست بودن یا نبودن حجاب ندارم سخن من از اجباری است که در مورد حجاب است، میفرمایید قرآن!اولا در قرآن حرفی از حجاب نیست و دوما من عرض کردم فکر کنید یک نامسلمان یا اصلا مسلمانی که حجاب را قبول ندارد ، من نه حرفی از برداشتن حجاب مملکت زده ام و نه آزادی را در لخت شدن پنداشته ام ، اما این روزها بیزار شده ام از نگاهی که به زنان و مردان جامعه ام می شود ، زن هر لحظه در حال خودنمایی و فریب است و مرد هر آن در حال هوسرانی و به گناه افتادن!این بحث هایی که این روزها در جامعه افتاده تحقیر زن و مرد هر دو با هم است!بحث های سخیفی است که خوش نداشتم خودم اینجا حرفی از آن بزنم اما به ناچار و در جواب دوستان مجبور به این کار شدم ، دوست عزیز نگاهی که یک مرد را آنقدر ضعیف و بی اراده می داند که با یک تار موی من به گناه بیافتد تحقیر و توهین به مرد است!
اما در مورد سکولار بودن غرب و اینکه ادعا می کنید مردم من بی دین شده اند من قبول ندارم و قبلا پرسیدم که این ادعایتان از کجاناشی می شود؟!خیلی مشتاق بودم که در وبلاگتان در مورد سکولاریسم بحثی بکنیم!
فمینیسم!لعن بسیجی ها!آمریکا!زنان اروپا!حضرت فاطمه!...همه اینها را وسط کشیده اید و حرفی دارم اما سخن کوتاه می کنم!
از علامت تعجبي که جلوي تيتر مطلبت گذاشتي
معلومه که هيچ سنخيتي با مردم فلسطين و مشکل اونا نداري و فقط خواستي از مسئله ي اونا استفاده ابزاري کني ... همين.
ارسال یک نظر