پنجشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۸

سالی پر بغض!

شمارش معکوس شروع شده ، فقط کمتر از چند روز دیگه امسال تموم میشه ،(سالی متفاوتتر از سالهای زندگیم) یک سال پیش همین موقع ها بود که با امید و شوقی سرشار منتظر روزهای آینده بودیم ، منتظر همین دیروزهایمان که گذشتند و جز گرفتن ذوق هایمان برایمان حاصلی نداشتند، حوصله عید را ندارم ، حتی ترقه و لباس نو و تخم مرغ رنگی نمی خواهم ، با دیدن هر کدام از اینها یاد روزهای همین امسالی که گذشت می افتم ، هیچکدام از لحظه هایش ارزش عید کردن ندارند ، روزهایی که سراسر بغض بوده و هراس ، هراس از حکومتی که از کشتن و سرکوب مردمانش به هر طریق ابایی ندارد، هراس از روزهایی که برایمان رقم زدند و به خیال باطلشان ساکتمان کردند! این وسط تنها "امیدواریمان" بوده که به جنگ اسلحه ها و باتوم هایشان رفت ، تیر خورد کتک خورد اما همچنان بر بالای بام فریاد زنده ماندن سر داد و امیدی که رساترین اعتراضمان شد، امیدی که کلافه شان کرد، هر بار فریاد شادی سر دادند از اینکه خشکاندند ریشه فتنه را و روز بعد چیز دیگری را به نظاره نشستند ، هر بار در شمارشمان نا توان تر شدند مستانه از کم شدنمان قصه ها ساختند جشن و پایکوبی راه انداختند و به قول میر افسانه ای برای خود ساختند و انگار که خود نیز آن افسانه را باور کردند.آری ما در مقابل استبداد و اسلحه و زور هیچ نداشتیم جز با هم بودن و امید و باورمان ، کوتاه نیامدیم و هم قسم شدیم که صبر و استقامت دو چندان کنیم در مقابل کسانی که روز به روز داشته هایمان را بر باد میدهند و دنیایی را در مقابلمان علم می کنند حکومتی که مردمانش از استبدادش به ستوه آمده باید به جنگ استعماری برود که هر لحظه از آب گل آلود ماهی میگیرند و نفع خود می برند، مقامات رسمی کشور با یک سخنرانی ادعای توانمندی سر می دهند و فردا انواع تهدید ها و تحریم هاست که بر کشورت سرازیر می شود ، اینکه وزیر امور خارجه سینه سپر کند و بگوید از تحریم بنزین خوشحال می شویم ، اینکه وزیر رفاه بگوید در ایران کسی در زیر خط فقر شدید زندگی نمی کند ، اینکه کارگران اراکی بگویند 6ماه است حقوق نگرفته اند ، اینکه حقوق و نه عیدی بازنشستگان را فقط 6روز مانده به عید بپردازند اینکه...نه هیچکدام از اینها را نمی توانم کنار همدیگر قبول کنم ، اگر قرار است شیوه ای که برای مبارزه با استبداد داریم با استعمار نیز به کار گیریم حداقلش با هم بودن مردمانمان است و اینکه حکومت از باور مردمش به نظامش اطمینان داشته باشد و بر درد ها و حرفهای مردمش آگاه باشد و احترام بگذارد نه حکومتی که جز سرکوب شیوه دیگری نمی داند و معاون وزیر رفاهش معتقد باشد که "نیازی نیست که نگران «خط‌فقر» باشیم بلکه از این پس باید نگران رفاه مردم باشیم" ، درسته شاید کوچک زاده ای متهم به نداشتن اعتقاد به ایمان اسلامی ام کند اما من نیز از آمریکای تا بن دندان مسلح به خاطر مردمم و کشورم می ترسم ، مردمی که زندگی ها و جان هایشان در بی ثباتی دائم در حال جلو زدن از همدیگر هستند، نه! جوابی ندارم ، نه سکوت تا به قدرت رسیدن را می فهمم و نه این گستاخانه تازیدن ها را!
می گویند امسال زمستان نشده بهار از راه رسید ، نه برف دیدیم و نه سرما ، چقدر این جملات برایم نا مفهوم است پس تمام این مدتی که فصل های امسالمون رو مثل یه کابوس یخ کرده بودند زمستون نبود؟؟ مگه پاییز امسال نبود که روزگارمون سرد سرد شد؟؟!!شما دنبال زمستون هستید؟ عاشورا یادتون رفته؟ تن همه مان لرزید، لرزیدیم نه از ترس بل از سردیه روزهایی که برایمان رقم زدند و هنوز هم که هنوز است انگار از سر آمدن این زمستان طولانی خبری نیست!زمستون امسال سه فصل رو در تسخیر خودش داشت اما همون سرما ما رو بیشتر در کنار هم جمع کرد ما در تمام مدتی که از سرما لرزیدیم دلمان به با هم بودنمان قرص بود ، ما دلگرم به امیدی بودیم که دلسردیشان را نوید می داد و هر بار بی سلاح تر از دفعه قبل فقط تیرهای اسلحه هایشان را زیاد تر می کردند، سبز بودن های روزهای امسال کابوس همه کسانی بود که آرامش را در آرام بودن معنا می کنند ،درسته سال پر بغضی رو سر کردیم اما روزهای با هم بودن و در کنار هم بودن و هم مسیر بودن رو تجربه کردیم و قرار نا نوشته ای که با هر قدممون دیگرانی رو با راهمون آشنا کنیم، درسته امسال جای خیلی ها خالیه که فقط اسمی از اونها رو به یادگار داریم ، امسال جای شور و حال اوایل 88 خالیست ، جای بسیاری از باورهایم نیز برایم خالی خواهد بود، ، میروم جای همه این جاهای خالی سین های  سبزی بگذارم ، به یاد همه سبز بودن هایمان!
امیدوارم روزهای سال جدید بغض تازه ای همراهمان نکند و بغض های امسالمان را بر طرف کند!مطمئنا یه روز خوب خواهد آمد...
تا جایی که یادمه این خاک همیشه ندا می داد

یه روز خوب میاد که هرج و مرز نیست

همه شنگولیمو همه چی عالیه

فقط جای رفیق هامون که نیستن خالیه

خون می مونه توی رگ و آشنا

نمی شه به آسمون و آسفالت

دیگه فوواره نمی کنه، لخته نمی شه

هیچ مادری سر خاک بچه نمی ره...

۹ نظر:

Anonymous گفت...

مثل اين كه بعضيها آش كشكشون ته گرفت!
اين ترقه ها هم كه كاري نكرد
بي بي سي كه ميگفت تو 7 تير تانك گذاشتند
آخر با اين حماقتهاي آنها چرا ما خوشحال نباشيم و به حماقت كساني كه در داخل و چه خارج دست از سر اين ملت بر نميدارند نخنديم
آرمان

فاطمه.م گفت...

جناب آقای آرمان مهدوی انگار جنابعالی بیشتر از ما عجله داری در به ثمر رسیدن این جنبش اعتراضی ، دوست محترم حتما چهارشنبه سوری بیرون رفتی و حتما چهره نظامی شهر رو دیدی به نظرت چرا امسال اینطور بود؟ دوست عزیز حکومتی که از مردمانش دائم در هراس باشد قادر به اداره مملکت نخواهد بود ، اگر این مدت به مردمی می بالیدند که شش دانگ پشت نظامی که خود ایجاد کرده اند هستند اکنون همان مردمان در مقابل همین نظام ایستاده اند.
در ضمن اونروز مثل همه روزهایی که پشت سر گذاشتیم قرار بر سبز کردن آنروزمان بود،آن یک روز شادیه مردم با ترقه و آتش در عوض نه ماه آتش بازیه حکومت بود تا همه ببینند حتی آتش سرخ را نیز می توان سبز کرد!

protester گفت...

باز حدسم درست بود!
تازه پاسخ سوال بایگانی رفته ام(آیا مبارزه با استعمار و استبداد یک شیوه را می طلبد؟)را هم گرفتم و چه خوش قولی نیکویی،اسفند ماه!
نیامده ام که سال نو را تبریک بگویم،نیامده ام که پر حرفی کنم،اصلا نیامده ام که آخرین پستم را توی این کامنت تحمیل کنم یا شما را به بازدیدی ترغیب کنم یا سالی پر از بغض راتعبیر کنم یا چهره ی کسی را تخریب کنم چون زبانم پس از نوشتن"
شطحیات یک تار عنکبوت تکیده"خشکیده!

Ronak گفت...

Jangal dar andishehaye sabz e to jarist

protester گفت...

از برای آرمان می نویسم:
فاین تذهبون؟
من هم اعتراض دارم!
شما که ادعای پیروزی دارید چرا در اخلاق سعی دارید بازنده شوید؟
واژه هایی از قبیل "چرندیات"،"ته گرفتن یا سر رفتن آش"،...
آری شما "انا الحق" اما هم میهن،شما که از "والعاقبه للمتقین" سخن می گویی چرا از آن چه خدا به شما داده به دیگران انفاق نمی کنید؟("... و مما رزقنهم ینفقون"3 بقره)
شما آزادید در توهین و ما از کوچکترین انتقاد محروم؟
نیروی انتظامی کنار شما اما طناب دار ما؟
رسانه ی ملی بر خلاف قانون در خدمت شما اما فیلترشکن های ما زیر پای قانون!
راستی آخرین باری که ما تجمع قانونی داشتیم کی بود؟
دبیرستان محل تحصیل؟بیمارستان محل تولد؟
مطمئن باش قرآن در زمان خود 8 مارس ترین کتاب موجود بوده! امروز هم می تونه باشه اگه ما بخواهیم!

فرزانه گفت...

سال تموم شد
ولی نگفتن رای مون چی شد
نگفتن ندا رو کی کشت
نگفتن حجاریان یه عمر اگه زندگی نکرد پس چیکار کرد
نگفتن آخر قصه ی کهریزک چی شد
نگفتن چشم فتنه رو که در آوردن چیکارش کردن
نگفتن چیکار باید کرد تا محارب نشد
نگفتن ماشین پلیسو کی دزدید
نگفتن کی دار زدن؟چرا دار زدن؟اصلا کیو دار زدن؟
...
نگفتو نگفتن تا ما مجبورشدیم با لبهای دوخته داد بزنیم که
سال بعد امیدوار تر،صبورترو مستحکم تراز امسال خواهیم بود

فاطمه.م گفت...

امروز بهار رسما اعلام همرنگی با بی شمار جماعتی خواهد کرد که برای حول حالنایشان تنها به دعا بسنده نکردند و راه سبزی آغاز نمودند،راهی به بلندای امید هایشان! به امید هم گامیه تمامیه هم وطنانم در راه سبز آزادی و سرفرازی 

مسعود گفت...

بر نیزه قدرت میتوان تکیه کرد اما هر گز نمیتوان بر روی ان نشست.مشروعیت چیزی نیست که به راحتی از کنارش گذشت.ارمان جان هم اگه پارازیت هادرست گذاشته باشه بی بی سی رو ببینه میدونه ترقه که هیچ این حکومت از چهار تا وبلاگ نویس 18 ساله میترسه!هزار تا پرونده به جرم اقدام علیه امنیت ملی برای کسایی درست کرده که فقط سلاحشون یه کیبورده!!یعنی احقاق حقوق پایمال شده برای نسلی که تازه فهمیده چه کلاه گشادی سرش گذاشتند حماقته؟
خدایا ( اگه هستی)به من بعد از انکه توان تحمل عقیده مخالف را ارزانی فرمودی توان تحمل عقیده مزخرف را نیز عطا بفرما.

مسعود گفت...

سلام
من هم سپاسگذارم بابت محبتت.نوشته هات اصلا هم ... نیست.حرفای یه نسله.من تازگی ها بیشتر میخونمشون.سال جدید رو هم بهتون تبریک میگم امیدوارم یعنی صمیمانه ارزو میکنم همه ادما به اون چیزی که میخوان و براش تلاش میکنن و در راهش استقامت می ورزند برسند.لااقل نسبی برسند.از بابت همراهی با شما هم خوشحالم بیشتر مزاحمتون خواهم شد.