برای مسیح عزیز، هم وطن و هم نسل خویش
آخرین حرفهایت(masihalinejad.com/?p=799) را دیشب خواندم ، مثل تمام نوشته هایت بدون مکث از اول تا آخر خواندم تا شور تلخی که تو در نوشتن داشتی من نیز در خواندن تجربه کنم، اما اینبار حرفهایت کمی برایم نا آشنا بود ، حرفهایی می نویسم برایت نه از باب مخالفت با تو بلکه از باب آرام کردن دل پریشان و ناراحتت که این روز ها با تمامی وجود حال و هوای همدیگر را می فهمیم.
مسیح عزیز ، من نیز چون تو و همه هم نسلانم بی قرارم ، بی قرارم از اینهمه ظلمی که بر ما روا می دارند، بی قرارم و هر بار که تصویر بسته خنده هایی را می بینم که کشته شدگان انتخابات خونین را طرفدار خود تلقی می کند ، داغ می کنم ، آشفتگیم صد چندان می شود وبرای هزارمین بار تصویر چشمان زل زده ندا به سراغم می آید، پر از کینه می شوم و پر از نبخشیدن ها ، به صبوریت حسودیم می شود چون من مدتها قبل تر از تو به فکر کار همان خبرنگار عراقی افتاده بودم ، از نکوهش پرتاب کفش، خود بارها سخن گفته بودم ، اما چشمان ندا و باقی شهدایی که هر روز انکار می شوند و تنها اسمی از آنان برایمان مانده نمی توانست جای هیچ منطق و عقلی را برایم پر کند ،من هر بار با دیدن دروغ های وحشتناک لبریز از نفرت می شدم و اینگونه زندگی کردن را نفرین می کردم،مسیح عزیز ،من حال حرفهایت را مدتها قبل داشته ام ، این صحنه ها را می دیدم و سپس آنچه بود همه، لبخند های حجاریان و نبوی و حرف های خاتمی و موسوی و چند کلام از منتظری و صانعی که مثل کوه بر سرم آوار می شد،آرامش... آرامش... آرامش ، دیوانه کننده به نظر می آمد بعد از آنهمه تنفری که در دلم جا داده بودم ، اما لحظه ای طول نمی کشید که با همان آرامش دیوانه کننده دلم آرام می شد ، دیروز با تصاویر و حرف هایی سقف بی قراری هایم لبریز شده بود اما امروز خود را خالی از کینه می دیدم،با حرف های میر حسین لبریز از زندگی کردن شده ام ، نه نبخشیده بودم ، فراموش نکرده بودم حتی دوباره چشمهای ندا به سراغم آمده بود اما اینبار نه به آشفتگی بلکه با آرامش تمام ، مسیح عزیز من و هم نسلانم برای ادامه این راهی که تنها کس و تنها سلاحش مردم و منطق هست نیاز به آرامش دارد . این کشور، این مردم ،حتی با همه آنانی که روز قدس مشت به سوی میر حسین کشیده اند وطن و هم وطنانم هستند ، نباید این بازی حکومتیان ما را ازهم وطنانمان کینه ای کند ، ما راه سبز را آغاز کرده ایم نه از برای انتفاضه بل برای حرکت، ادامه این راه صبوری صد چندان و دلی بی کینه می خواهد نه از برای نبخشیدن بل از برای تمییز رفتارهای حق از ناحقی که بالاخره باید روزی آن سیاه دلی ها را کنار بگذاریم و یاد بگیریم که تحمل هم وطنانمان را داشته باشیم و دوستشان بداریم ، ما بایداولین مشق های قانونمداری را با همین قانون نیم بند آغاز کنیم ، باید همه باور کنیم که زمان اینکه به اسلحه و زور حرف خود پیش بریم به پایان رسیده و اکنون که به این دو ما را سرکوب میکنند باید صبوری کرد و نشان داد که این دو کارایی خود را از دست داده ، ما باید مباهات کنیم به راهی که رهروان آن رفتاری غیر از رفتار زورگویان در پیش گرفته اند.
آنها فرمان شلیک صادر می کنند ، آنها به ضعیف ترها تجاوز می کنند ، آنها دستور دستگیری صادر می کنند ، آنها حکم اعدام برای کسی که نه قاتل است و نه مبارز مسلحانه کرده ، صادر می کنند و ما در مقابل این همه ایستادگی می کنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر